بخش دوم از دلنوشته های علی عسکری زندانی سیاسی ـ امنیتی زندان اوین

 ساعت پنج و سی دقیقه صبح روز ۲۴ تیرماه سال ۱۳۸۶ مطابق معمول بعد از خوردن صبحانه و پوشیدن لباس مشغول تماشای اخبار شبکه‌های ماهواره‌ای بی‌بی سی و سی ان ان بودم که در زدند ۶ نفر با نشان دادن حکم بازرسی با به همراه داشتن دوربین فیلم برداری وارد خانه شدند.
تا ساعت ده و سی دقیقه صبح هر چرا که بود و نبود جمع کردند و بردند. بی‌خبر از همه جا می‌گفتند چرا الان آمدید، می‌گذاشتید عصر می‌آمدید، من الان باید بروم سر کار. از من خواستند خود رابه سازمان قضایی نیروهای مسلح در چهارراه قصر معرفی کنم. 

بلافاصله خود را به سازمان قضایی نیروهای مسلح رساندم. از من خواسته شد تا فردای آن روز مراجعه کنم. در بازگشت، به خانه خواهر بزرگترم رفتم، با تعجب تمام مشاهده کردم که خانه خواهرم نیز تحت بازرسی است. در تماس با دیگر بستگان درجه یک متوجه شدم که خانهٔ همگی همزمان تحت بازرسی قرار دارد. در مقابل سوالات این عزیزان که چه اتفاقی افتاده هیچ پاسخی نداشتم. فقط متوجه شدم که مدت مدیدی است که تحت نظر هستم، به هر خانه‌ای که رفت و آمد کرده بودم تحت بازرسی قرار دارد و مسئله باید امنیتی باشد. 

فردای آن روز با مراجعه به سازمان قضایی نیروهای مسلح مارا سوار بر یک ماشین ون کردند پرده‌های تیره دورتادور آن کافی نبود چشمان من را نیز بستند. مرا به مکانی بردند که هنوز هم نمی‌دانم کجا بود. این آغاز ۷ ماه بازجویی‌های هر روزه در بد‌ترین شرایط جسمی و روحی بود. مسائل امنیتی با آنچنان شدت و حدتی اجرا می‌شد که گویی رهبر یک شبکه بزرگ جاسوسی به دام افتاده است. نزدیک به ۷ ماه از تمام اخبار کشور و دنیا بی‌خبر بودم. 

۷ ماه از وظعیت دختر و همسرم بی‌خبر بودم. دوبار به دلیل وخامت اوضاع روحی و جسمی همراه با شدید‌ترین مراقبتهای امنیتی در بخش اعصاب و روان بیمارستان چمران بستری شدم. 

بعد از نزدیک به ۷ ماه حبس و بازجویی در سلول انفرادی مرا به مدت ۳ روز به بند ۷ زندان اوین منتقل کردند هیچ وقت هم نفهمیدم چرا، به قید وثیقه آزاد شدم بعد از مدتی دادگاه تشکیل شد شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب اسلامی، قاضی دادگاه اتهام من را عنوان کرد: «ارتباط با بیگانگان» وکیل نداشتم. دفاع کردن بسیار آسان بود از قاضی دادگاه پرسیدم: این بیگانگان چه کسانی هستند؟ ترکیه، روسیه، امریکا. قاضی جواب داد: نمی‌دانم. در پروندات آمده ارتباط با بیگانگان. 

مضمون دفاعیات من بدین گونه بود: 

اولا: هیچ دادگاهی قادر به ارائه هیچ گونه سند و مدرکی ــ حتی یک سند ــ مبتنی بر اینکه در زمان معین و در مکان معین اطلاعاتی از طریقیاز جایی به جایی منتقل شده نیست. 

ثانیا: دادگاه قادر به استناد به اظهارات من طی بازجویی‌های هفت ماهه مبنی بر وقوع جرم نیست. زیرا اصولا چنین اظهاراتی وجود ندارد این در حالی است که به حفاظت اطلاعات وزارت دفاع کتبا گزارش شده که متهم از نظر اطلاعاتی تخلیه شده است. 

از من خواسته شد تا هفتهٔ بعد برای ابلاغ حکم مراجعه کنم مراجعه کردم حکم ابلاغ شد: تبرئه. یک دادگاه عادی هم تشکیل شد. این دادگاه مرا به اتهام داشتن مشروبات الکی و ماهواره به پرداخت ۴۵۰۰۰۰ تومان جریمه نقدی محکوم کرد. به دادگاه اجرای احکام مراجعه کردم. خانم جوانی که مسئول رسیدگی به پرونده بود گفت: آقای عسکری شما لازم نیست این پول را بپردازید، شما هفت ماه بی‌گناه در سلول انفرادی بودید تبرئه شده‌اید، به شما غرامت تعلق می‌گیرد ما این پول را از محل غرامتی که باید به شما پرداخت شود کسر می‌کنیم. وثیقه آزاد شد. بدنبال کار و زندگی خود رفتم 

دوسال بد من را به داگاه انقلاب احضار کردند مراجعه کردم. شخصی که او را قاضی سانیه ری معرفی کردند از دفتر خود بیرون آمد و گفت: من به عنوان مدعی العموم به رای دادگاه اعتراض کردم و چون وثیقه آزاد شده دستور دادم شما ممنوع الخروج شوید. منتظر باشید دادگاه تجدید نظر را معرفی کنم. دادگاه تجدید نظر تعیین شد به دادگاه رفتم، بدون وکیل. قاضی دادگاه که یک معمم بود بعد از شنید دفاعیات گفت: باید تو را به یک سال حبس محکوم کنم بیخود نبوده که دوست دختر تو بدون ازدواج با تو صاحب فرزند شده من خندم گرفت فهمیدم که اتهام من در دادگاه دوم چیست خود قاضی هم خنده‌اش گرفت. از من خواسته شد تا هفته ی بد برای ابلاغ حکم مراجعه کنم. مراجعه کردم: تبرئه. 

ممنوع الخروج بودن لغو شد بدنبال کار و زندگی خود رفتم. 

دوسال بعد مرا به دادگاه انقلاب احضار کردند. مراجعه کردم. پرسیدم چه شده؟ گفتند دادستان به رای دادگاه اعتراض کرده. 

در آذر ماه سال ۱۳۹۱ به دادگاه سوم رفتم شعبه ۳۶ تجدید نظر بدون وکیل دادگاه با حضور سه نفر تشکیل شد. من، قاضی و نماینده حفاظت اطلاعات وزارت دفاع. متوجه شدم قاضی دادگاه که اصلا پرونده را نخوانده بود مایل به نوشتن دفاعیات من نیست. آگهی روزنامه مبنی بر اینکه مترجم فنی ــ حقوقی مسلط به زبان روسی، جویای کار، انگیزع سوال ایشان بود. که کی و کجا در شوروی مسائل فنی ـــ حقوقی به من آموزش داده شده است. قاضی که از عدم آشنایی با پرونده کلافه شده بود، در حالی که مرتبط به ساعت دیواری نگاه می‌کرد گفت: فکر نکنید می خواهم از تو بازجویی کنم در ‌‌نهایت کف دست خود را برروی پرونده کوبید و خطاب به نماینده حفاظت اطلاعات وزارت دفاع گفت: این‌ها که هیچ تبرئه شده. چیزی جدیدی دارید؟