گزارش یکی از شاگردان استاد محمدعلی طاهری به عنوان یک شاهد عینی از تجمع روز گذشته مقابل اوین:

شنبه ای که مثل همیشه نبود
میعادگاه عاشقان شاهد ظلم به عدالت خواهان و حقیقت جویان بود 
مثل همه ی شنبه های ماه های اخیر در اعتراض به ظلم آشکار اعمال شده به همه ی زندانیان عقیدتی و دگر اندیشان و فعالان حقوق بشر به،ویژه ظلم بی حد و حصر ی که به اندیشمند و عارف بزرگ عصر حاضر استاد ارجمند و معظم دکتر محمد علی طاهری رفته و همگان چه در داخل و چه در خارج کشور مطلع هستند. 

طبق سیاق قبلی به سمت زندان اوین به اتفاق دو نفر از دوستان حرکت کردم به محض رسیدن مطلع شدیم که ورودی زیر پل مشرف به زندان تحت محاصره ی پلیس و مملو از لباس شخصی ها بود که از هرگونه تجمع جلوگیری و حتی حرکت و عبور و مرور مردم را به شدت کنترل می کردند. 
دور زدیم به سمت خیابان شهید کچویی در سمت دیگر پل رفتیم و منتظر شدیم تا،چند نفر دیگر از بچه ها من جمله آقای نوری زاد هم رسیدند با توجه به پراکنده کردن بچه ها و جلوگیری شدید از تجمع، تعدادمان به زور به بیست نفر می رسید پس از دقایقی پوسترها و شعارها را از ساک دستی بیرون کشیده و پیاده به سمت میعادگاه عشق در سکوت و آرامش کامل مثل همیشه به راه افتادیم هنوز چند قدمی به زیر پل و محوطه ی جلوی درب زندان مانده بود که تعداد زیادی در حدود چند برابر نفرات ما نیروهای لباس شخصی به همراه عکاسان همیشگی شان جلوی حرکت ما را مسدود کردند در این حین یکی از آنها با صدای بلند و با تحکم گفت: “ از همون راهی که آمدید برگردید“ هم همه ای شد و آقای نوری زاد آنها را به آرامش و مذاکره دعوت کردند و آنها با لحن خشن و پرخاشگرانه گفتند ما هیچ صحبتی با شماها نداریم و بدون معطلی برگردید در همین موقع چند نفر از آنها با خشونت تمام به سمت ما حمله ور شده و ضمن هول دادن، پوستر ها و عکسها را چنگ می زدند و پاره می کردند. یکی از آنها هم به سمت من حمله ور شد و قصد گرفتن عکس استاد طاهری را داشت،که در دستم بود اما با مقاومت من روبرو شد. کیسه ی حامل عکسها را که در دست دیگرم بود محکمتر گرفتم در همین حین فرد لباس شخصی دیگری از پشت سر برای گرفتن کیسه به سمت من حجوم آورد و بر اثر شدت کشیدن کیسه به زمین پرتاب شدم و روی زمین کشیده شدم به طوری که از ناحیه ی کتف و انگشتان دست به شدت آسیب دید در حالیکه مشغول جمع آوری عکسهای پراکنده بودم پایشان را روی عکسها گذاشته و با غیض تمام شروع به له کردن و پاره نمودن آن ها کردند در این میان یکی از آقایان به حمایت از من شروع به اعتراض کرد و حایل بین من و آنها شد همین عمل منجر به خشونت و حمله ور شدن چند نفر از آنها و دستگیری ایشان با ضرب و شتم گردید. و از این لحظه به بعد تهاجم دسته جمعی آنها جهت پراکنده کردن شدت گرفت در این مدت ماشین های پلیس،و دو دستگاه ون هم آوردند به سمت ماشین حرکت کردم ولی اجازه ی سوار شدن به ماشین ها را نمیدادند و با بی سیم در خواست حمل ماشین های پارک شده با جرثقیل را دادند به ناچار از محل دور شدم و به اتفاق یکی از دوستان به سمت هتل اوین حرکت کردیم در همین زمان دوستان برای سوار کردن ما با خودرو جلوی ما توقف کردند که مورد حمله ی لباس شخصی ها که با مشت و لگد به ماشین می کوبیدند و با اهانت و توهین به ما می گفتند از اینجا دورشوید کمی جلوتر نزدیک هتل برای اطلاع از وضعیت سایر دوستان توقف کردیم و متوجه شدیم لباس شخصی ها سر چهار راه ها و خیابان های اطراف مشغول گشت زنی و دادن اطلاعات به مرکز میباشند.

آیا لباس شخصی ها می دانند؟؟؟ 
آیا آنها میدانند چه میخواهیم یا چه می گوییم؟؟
آیا میدانند خواسته ی ما صرفا دفاع از حقوق مظلومانی است که هیچ پناهی جز خدا ندارند؟؟ 
آیا می دانند که چگونه با عدم آگاهی و جهل ندانستن در صف ظلم قرار دارند؟؟
آیا میدانند ایستادن در مقابل حق، ایستادن در مقابل خداست؟؟
آیا میدانند فریاد ما بر علیه ظلم و ظالمان و بر علیه فساد حاکمان است.؟؟
آیا میدانند فریاد ما برعلیه دزدان مال، ناموس و جان این ملت ستمدیده است که با بی شرمی و امنیت کامل به جان ملت و مملکت افتاده و مشغول چپاول و دزدی آشکار بیت المال اند ؟؟
آیا میدانند فریاد ما علیه فاسدانی است که در همه ی دستگاه های قضایی و امنیتی نفوذ کرده و دنبال نیات پلید خود هستند؟؟
این شنبه مثل همیشه نبود
دلهای تنگ ما را به درد آوردند گلهای ما را پرپر کردند
این شنبه نقاب از چهره ی ظاهر فریب ماموران انسان نمایی که تظاهر به انسانیت، معرفت و نوعدوستی می کردند، برانداخت و بغض فرو خورده ی شنبه های پر 
شور و پر معرفت و آگاهی بخش پیشین را بر اثر جهل و نا آگاهی خدشه دار ساختند. 
امروز بیدارشوید، فردا دیر است.